آبان ماه یا آذر ماه امسال بود. اولین زیارت بعد از یک فراق طولانی
(ساعت۴صبح بعد از طراجی پوستر میثاق برای رسیدن سریع تر به قطار اسنپ گرفتم) تو تاکسی نشستم و سوالات و آدمای خاص( ِ امام صادقی) و ...
تنبلی و جایگاه و و و...
*
(صبح نزدیک قم) چوب ها ، مرده ها ، جهان بوی مرگ میده، انسان میکُشه تا زنده بمونه، نبرد برای حیات ، دنیای بی رحم من
چوب های کنار ریل
چوب های پیر خسته
*
یک تکه منی، انسان
مفعولُ مفاعیلن.
خواریم همه.
*
سبزه ها! ، پرت شدن بین اسفند ماه. آشوب و شوق سفر و در نهایت لغوش ، دل من جمکرانی است :)
جمکرانی بمان ای دل
*
رب استعملنی لما خلقتنی له...
یا زهرا
*
چرا انقد هوا هوای مشهده
پرچم حرم توی میدون راه آهن ، یه نفر با لباس خادمی ، صبحی که بوی کوچه های محله نوغانو میده
اومدم بابلان
نکنه قراره غریب نوغان توی این صحن کوچیک بابلان نگاه کنه بهم؟
*
و ساعت ۷:۳۷ دقیقه ۴ آذرماه۰۰ اولین نفسمو توی قم کشیدم
صباح الخیر صباح النور صباح الحب صباح الرضا..
سلام یا امام رضا:)
*
شاید باورتون نشه کنار کتابخونه ی حرم گوشیمو زده بودم شارژ کتاب شرح زیارت ال یاسین شیخ کورانی رو کمی خوندم و بعد هم چند صفحه از کتاب روش ریالیسم شهید مطهریو دیشب نخوابیده بودم چشام افتاد رو هم بعد، خواب میدیدم روی شارژرم لیر مسک زدم و با یه براش نرم شارژرو مخفی کردم که کسی متوجه نشه گوشیمو گذاشتم تو کیف و با خیال راحت بخوابم😂
*
اینجا(جمکران) یه نفر که نمیفهمم چی میگه ، گویا از ایناس که قدرت تکلم نداره ولی میفهمه ، یه کمی ضریبش کمتره ، داشت داد میزد و گریه میکرد از تموم حرفاش حسین و العجل رو فهمیدم ، یه جوری با سوز فریاد میزنه العجل که هیچ چیزی نمیتونه توصیف کنه ، هیچ صدایی نمیتونه دل انسان رو برای مهدی زهرا اینجوری ریش کنه.
پس العَََجل الععهجل العجل 🥺
*
امشب نمازو جمکران میخونم بعد میرم حرم خانم سریع و بعد هم سوار قطار میشم و ساعت تقریبا ۹ بر میگردم
*
(سوار اتوبوس سمت حرم) اهل بیت ممنون که دستم رو ول نمیکنید، و لا تسلب منی ما انا فیه
*