مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون


دانشجوی فقه ... مینویسم ، میخوانم ، بازگو میکنم
چایی زندگی ام را هم معمولا با گرافیک و خطاطی مزه دار میکنم
|
اهل سامانم
زنده رودی درون من جاری است
چشمه های مشبک باطن
مملو از باده بی آزاری است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۹ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

کربلایم مشخص نیست.
منتظرم و مشتاق
نامم را نمیدانم که از قرعه بیرون آورد و گذاشت لای دفتر مقدرات.

و نمیدانم تقدیر زیارتم چگونه رقم خواهد خورد.

روزی که خواندم که نام شما در قرعه کشی عنبات انتخاب شده باران می آمد.

خوشحال بودم. رفتم زیر باران. زیارت حضرت نرجس را گذاشتم. و چندتا مداحی.

بعد رفتم خونه ی مادربزرگه.

ولی

ولی..
که بیرون آورد نامم را..

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۵:۲۸
محمدجواد اسعدی سامانی

 

 

(نوشته شده در یکم اسفندماه ۱۴۰۰)
روحم راهیه و..
دارم به بهونه کربلا یه سری مطلب مینویسم : این یکیشه.
من دعا کردم برم کربلا و نمیدونم نهایتا دعوت شدم یا نه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۵:۲۵
محمدجواد اسعدی سامانی

میگن روز قیامت تویی که میتونستی باشی رو به خودت نشون میدن و برای همین اسمش روز حسرته.
حضرت زهرا ارواحنافداها به خدا میگفت اللهم استعملنی لما خلقتنی له.
همیشه هم از حضرت زهرا خواستم که برام این دعا رو کنه که تو اون مسیری باشم که باید باشم.

هشتگ : خودم_را_نمیشناسم/.
امروز از خدا یه چیزایی رو خواستم . امیدوارم امروز اجابت بشه ، اگر اجابت بشه قراره نیمه ی شعبان جایی خوب باشم :) ** نوشته اصلی در ۲۳ بهمن ماه ، روز قرعه کشی کربلا**
این عکسو هم توی روز مادر گرفتم ، روز میلاد حضرت زهرا بود :) خونه ی مامانجون طاهره ی عزیزم که مدتیه نرفتم خونه شون و دلم براش تنگ شده 🥺

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۳:۱۷
محمدجواد اسعدی سامانی

اللهم لا تفتنی بالإستعانة بغیرک إذا اضطررت

یه بخشیه از دعای مکارم الاخلاق امام سجاد
که میگی خدایا وقتی تو شرایط بدی بودم منو مفتون و منتظر کمک غیر خودت نکن
خلاصه که دعای سنگینیه‌
همینو‌برام‌بپیچید‌میبرم...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۳:۱۲
محمدجواد اسعدی سامانی

خوشا به حال امیری که قادر است و غریب است
خوشا به حال سپاهی که تشنه است و نجیب است
خوشا به حال صبوران خوشا به حال اسیران
خوشا به حال شهیدی که مملو از بوی سیب است.

.
پی نوشت: فیالیتنی کنت معکم ، فافوز معکم

 

اسفند ۱۴۰۰ ، اسعدی سامانی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۵۴
محمدجواد اسعدی سامانی

نگاه بر تو چه نورانی است باغ تماشاست
نگاه خون خدا سرخ ، یک انار و دو طاهاست
در این کشاکش حیرت در این فضای تلاطم
سه ساله دخترکی گیر یک عروج فرادا است.

 

اسفند ۱۴۰۰ ، اسعدی سامانی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۵۱
محمدجواد اسعدی سامانی

چقدر خسته ام از خنده های سخت سیاه
از این تلاطم ابلیسیان برای گناه
به جز نگار نهفته به جز امام نهان
شده تمام جهان تیره سرد تلخ تباه

*

در آرزوی تو قلبم کباب میماند
نهایتا غم تان بی حساب میماند
کنار رود فرات آمده است روح غریب
رسیده و دم دیدار خواب میماند
شکسته قلب سبک سر ندیده اربابی
شبیه مرگ سیه روی آب می ماند
به روی آب بمان قلب مرده قلب کثیف
چرا که گرد به روی کتاب میماند
کتاب بسته شده چشم ماه بسته شده
بدون نور تو راهم خراب میماند
سلام میدهم و مکث میکنم اما
سلام خسته بدون جواب میماند
کجاست زنده کننده کجاست صاحب من
کجاست صاحب روحی که خواب میماند
که بنده ی تو بدون تو وضع بد دارد
که تشنه تا چه زمان در سراب میماند؟

 

اسعدی سامانی ، اسفندماه ۱۴۰۰

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۴۳
محمدجواد اسعدی سامانی

آبان ماه یا آذر ماه امسال بود. اولین زیارت بعد از یک فراق طولانی

(ساعت۴صبح بعد از طراجی پوستر میثاق برای رسیدن سریع تر به قطار اسنپ گرفتم) تو تاکسی نشستم و سوالات و آدمای خاص( ِ امام صادقی) و ...
تنبلی و جایگاه و و و...

*

(صبح نزدیک قم) چوب ها ، مرده ها ، جهان بوی مرگ میده، انسان میکُشه تا زنده بمونه، نبرد برای حیات ، دنیای بی رحم من
چوب های کنار ریل
چوب های پیر خسته

*

یک تکه منی، انسان

مفعولُ مفاعیلن.

خواریم همه.

*

سبزه ها! ، پرت شدن بین اسفند ماه. آشوب و شوق سفر و در نهایت لغوش ، دل من جمکرانی است :)
جمکرانی بمان ای دل

*
رب استعملنی لما خلقتنی له...
یا زهرا

*

چرا انقد هوا هوای مشهده
پرچم حرم توی میدون راه آهن ، یه نفر با لباس خادمی ، صبحی که بوی کوچه های محله نوغانو میده
اومدم بابلان
نکنه قراره غریب نوغان توی این صحن کوچیک بابلان نگاه کنه بهم؟

*

و ساعت ۷:۳۷ دقیقه ۴ آذرماه۰۰ اولین نفسمو توی قم کشیدم
صباح الخیر صباح النور صباح الحب صباح الرضا..
سلام یا امام رضا:)

*

شاید باورتون نشه کنار کتابخونه ی حرم گوشیمو زده بودم شارژ کتاب شرح زیارت ال یاسین شیخ کورانی رو کمی خوندم و بعد هم چند صفحه از کتاب روش ریالیسم شهید مطهریو دیشب نخوابیده بودم چشام افتاد رو هم بعد، خواب میدیدم روی شارژرم لیر مسک زدم و با یه براش نرم شارژرو مخفی کردم که کسی متوجه نشه گوشیمو گذاشتم تو کیف و با خیال راحت بخوابم😂

*

اینجا(جمکران) یه نفر که نمیفهمم چی میگه ، گویا از ایناس که قدرت تکلم‌ نداره ولی میفهمه ، یه کمی ضریبش کمتره ، داشت داد میزد و گریه میکرد از تموم حرفاش حسین و العجل رو فهمیدم ، یه جوری با سوز فریاد میزنه العجل که هیچ چیزی نمیتونه توصیف کنه ، هیچ صدایی نمیتونه دل انسان رو برای مهدی زهرا اینجوری ریش کنه.
پس العَََجل الععهجل العجل 🥺

*

امشب نمازو جمکران میخونم بعد میرم حرم خانم سریع و بعد هم سوار قطار میشم و ساعت تقریبا ۹ بر میگردم

*

(سوار اتوبوس سمت حرم) اهل بیت ممنون که دستم رو ول نمیکنید، و لا تسلب منی ما انا فیه

*

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۲۰
محمدجواد اسعدی سامانی

گفت بنویس
گفتم از چه
گفت از بهاران

*

خدایا به ما قلبی رئوف بده و
روحی صاف و
نفسی مطمئن
تا به مخلوقاتت ظلم نکنیم

*

خدا یا به ما توانی عظیم بده و
و باوری عمیق
و زبانی گویا
تا ظالمین نتوانند ظلم نکنند

*

ما مظلومان مقتدر

*

به من کمک کن که گل ها و حیوانات را اذیت نکنم.

*

صبر میخواهم که جلوی روی پدرم و مادرم نایستم
تحمل میخواهم که اختلاف سلایق و شناخت را در آرامی حل و فصل کنم.

*

آرام میخواهم ، هدوء را ، هدایت را
هادئ را و هادی را

*
عزم میخواهم
که بخوانم
که بدانم
که بفهمم
که بزرگ باشم
که عمیق باشم
که روحم بزرگ باشد
که بلند باشد
که مقتدر باشم.

*

ادب میخواهم که زینت باشم.
مردانگی میخواهم تا مرد باشم
مهر میخواهم تا لطیف باشم
خشم میخواهم تا جسور باشم
جسارت میخواهم تا حق طلب باشم
تا رستگار باشم.

*

نیرو میخواهم
جنگ است
نگذار به خود بد خواهم ببازم
نیرو میخواهم
ایمان و توان
در جسم و در روح
در روان و در جان
نیرو
می
خواهم.
الله من

*

اللهِ زیبای من

*

من بنده ی تو ام مرا بنده ی شکم قرار مده.
جسم پر یاد خدا نمیکند.
قناعت بده و ثروت
تا در راهت خرج کنم

*

خدای من به حق ۰۳:۱۳ مرا از انصارالمهدی قرار بده

*

و مرا پاکیزه بپذیر

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۰۲
محمدجواد اسعدی سامانی