مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون


دانشجوی فقه ... مینویسم ، میخوانم ، بازگو میکنم
چایی زندگی ام را هم معمولا با گرافیک و خطاطی مزه دار میکنم
|
اهل سامانم
زنده رودی درون من جاری است
چشمه های مشبک باطن
مملو از باده بی آزاری است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

طلبه جوان را نمیشناسم. نجف آباد سوار شده بود و قم پیاده شد. قبلش بحثی در گرفت بخاطر تذکر حجاب دادنش. طلبه جوان رفت و ولی من را شیفته خودش کرد. رفت ولی چیزی را یادم داد. آرامش را. صحبت را و نه بحث را. آن هنگام که بعد از پیش کشیدن مبحث آزادی ، دختر بدون هیچ مقدمه ای، برای اینکه تحقیرش کند به او گفت اتفاقا خیلی ها امثال تو را میشناسم که خانواده خودشان چنین و چنانند. و پاسخ این بود خدا را شکر خانواده من این چنین نیستند.
یاد امام حسن و مرد شامی افتادم و یاد اتفاقی که بین امام سجاد و حسن بن حسن افتاده بود
*دردناک ترین بخش تذکرات حجاب سکوت محجبه هاست.. شاید یادمان رفته حجاب و فرهنگمان هم اندازه مشکلات اقتصادی مان و حیات حیوانی مان مهم است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۰۶
محمدجواد اسعدی سامانی

بسم الله الرحمن الرحیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۰۴
محمدجواد اسعدی سامانی

و اما کربلای هویزه..
بین الحرمین مقتل تا مزار!
غروب ها ، شب ها ، سگ ها ، چراغ ها ، زائر ها ، چراغ ها ، زائر ها ، چراغ ها ، مقام منقل ها ، سرما ، گرما ، قتلگاه یاران روح الله ، کربلای کوچک من ، کربلای نزدیک من ، مسیر اربعین کوتاه من ، اسفند ماه من ، و اما کربلای هویزه! که تو را درک خواهد کرد؟
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۵۹
محمدجواد اسعدی سامانی

یا کمَیل!
وقتی هنوز گناه برات شیرینه یعنی خیلی عقبی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۵۶
محمدجواد اسعدی سامانی

شما احتمالا چیزی از باران های نم نم و هول جمع کردن فرشهای هویزه نمیدانید ، احتمالا از فرایند وحشیانه مزارشویی و طی‌الشهدا شدن نمیدانید چیزی ، و احتمالا از شابُزها هم چیزی ندانید. حتی بعید میدانم با پشه‌ها و مارمولک‌ها و سوسک‌صحرایی‌های مزار دوست شده باشید.
این ها را همه اش را برای دو خط اول نوشتم. برای یک خلوت تمیز صحن مزار و انعکاس همان نورهای سبز و قرمز روی کف صحن. برای خلوت تو و فرمانده علم الهدی. برای یک بهشت زهرای نخبگانی کوچک. برای دانشجوهای شهیدی که الان استاد ما هستند.. برای دانشگاه هویزه..
 

23 اسفند نوشته شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۵۳
محمدجواد اسعدی سامانی

در رفتن یک شیرینی و یک عدد هم تلخی وجود داره.
از چیزی بریدن سخته و تلخ. و به چیزی رسیدن هم شیرین. وقتی این دو تا حس با هم قاطی میشن چیز عجیبی میشه
وداع از هر(کسی/چیزی/جایی/زمانی/شرایطی) شبیه شکلات تلخه با تلخی ۶۰ درصد.
دنیا یعنی وداع. پس دنیا یعنی شکلات تلخ با تلخی ۶۰ درصد*

_____________________________________

* روز آخر بازه سوم. برای ارسال آخرین کلیپ و تحویل کلید قرارگاه رسانه، با مسئول جدید قرارگاه دوباره رفتیم اتاق قرارگاه رسانه.
کار تموم شد و رفتم مثل دیوونه ها وسط مزار ، وسط گور دست جمعی یاران روح الله و اصحاب آخر الزمانی سید الشهدا ، همون وسط راه میرفتم فقط. رسیدم سر مزار فرمانده علم الهدی ، خادم بازه جدید مزار از وضعم حالمو فهمیده بود. گفت داری میری؟ چون حتی نمیشد بغص کنم با لبخند گفتم آره روز آخره. گفت من هشت ساله این حسو دارم تجربه میکنم. بی اختیار در آغوش گرفت من را. من هم در آغوشش گرفتم گفتم این ده روز که اینجایی التماس دعا. انگار او هم کل این هشت سالو برای لحظه وداع اومده بود هویزه. هویزه نماد وداعه*
 

*ای وای! چرا انقد زود تموم شدی و چقد زود دلتنگم کردی و چقدر زود داری من را از این فراق به کشتن میدی. هویزه! سید حسین علم الهدی! مزار باصفای خودمونی! تو تا کی با من خواهی بود؟
 

*یه شعر معروف خادمای شهدا دارن یه قسمتش اینجوریه زائرا میرن خادم می‌مونه. ضمن این موضوع باید عرض شود که خادمم میره..
 

22 اسفند 1401 نوشته شد

/ اینا رو نشد روز آخر بازه خادمی مکتوب کنم. چون نمیشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۴۸
محمدجواد اسعدی سامانی

ما آدما خیلی باحالیم سنگینی نگاه یه آدم دیگه رو متوجه میشیم سنگینی نگاه خدا رو؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۴۴
محمدجواد اسعدی سامانی

تازگیا وقتای اذان این قسمت از مناجات ابوحمزه ء امام‌سجادمو باخودم زمزمه میکنم.
الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِى وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاً حِینَ یَدْعُونِى
ما چقد بدیم خدا :)..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۴۱
محمدجواد اسعدی سامانی

 

مدتی بود میپرسیدم از خود که چرا مسجد دانشگاهمان مناره ندارد. ماذنه ندارد. و یک گنبد است بلند و سترگ و همین.

امشب اتفاقا داشتم دم اذان صبح کانالی موسوم به چرک نویس را بالا پایین میکردم. نمیدانم کدام دانشجو/دانش آموخته دانشگاهمان مدیریتش میکند. اما حق گفته:

 

 

ناآرامی دانشگاه‌ها نشانه‌ی بدی است؟

آری!نشانه‌ی این است که صدای موذن جامعه به مسئولین‌ نمی‌رسد...

۱۸:۰۹

 

در صدر انقلاب، حکومت و خیرین مساجد متعددی ساختند.

مهدوی کنی(ره) اما ماذنه ساخت.

۱۸:۲۱

 

۷ مهر

بیداریِ خواب جامعه از کجا آغاز میشود؟

از ماذنه جامع شهر

۴:۰۹

 

 

میگویم که جواب شاید برای شخص خودم واضح شد به زعم و ذوق شخصی خودم.

دانشگاه بالقوه بالای دوهزار موذن را در خود جا میدهد. همصدایی هزاران اذان نیاز به ساخت ماذنه ندارد.

هزینه اضافی است. و اصلا دانشگاه خودش به تنهایی یک ماذنه است!

و ما نیز هزاران ماذانه سیاریم. باید برخیزیم از رکود. نماز امتی شاید قضا شود! تکلیف! تکلیف! تکلیف!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۷ مهر ۰۱ ، ۰۴:۵۴
محمدجواد اسعدی سامانی

 

امام هر زمان مسئله مرتبط به خود آن زمان را دارد.
مسئله زمان امیرالمومنین سقیفه و خلافت بود. مسئله زمان امام حسن و امام حسین همیاری برای مقابله با نتائج سقیفه. مسئله نجات دین بود.
و کماکان مسئله نجات دین است.
برای امام زمان خود مسئله ی زمان خود را بشناسیم و دنبال حل کردنش باشیم.
اگر فرزند زمانه خود باشیم یقینا سرباز امام زمان خواهیم بود.
مهم این است مسئله را با بینش خوب بفهمیم و دغدغه اش را بسازیم تا ناچار مجبور به حل کردنش باشیم.
آنوقت یار دلسوز امام عصر خواهیم بود.

 

کمیل

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۳ تیر ۰۱ ، ۰۳:۴۹
محمدجواد اسعدی سامانی