مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون


دانشجوی فقه ... مینویسم ، میخوانم ، بازگو میکنم
چایی زندگی ام را هم معمولا با گرافیک و خطاطی مزه دار میکنم
|
اهل سامانم
زنده رودی درون من جاری است
چشمه های مشبک باطن
مملو از باده بی آزاری است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

در برابر ضعف‌ها و مشکلات توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است و تکمیل رسالت ما است.

عین.صاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۳۰
محمدجواد اسعدی سامانی
وقتی که عقل، عاشق شود، عشق، عاقل می شود و آنگاه شهید می شوی! 
| شهید مصطفی چمران
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۱۸
محمدجواد اسعدی سامانی

بگذار گریه کنم
برای انسانی که
راه کوره‌های مریخ را شناخته است
اما هنوز،
کوچه‌های دلش را نمی‌شناسد

" سلمان هراتی "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۰۱
محمدجواد اسعدی سامانی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۴۷
محمدجواد اسعدی سامانی

 

 

 

 

فـانـوسـےڪـوچـڪ
مےٺواندڪارےڪند
ڪـہ‌خــــورشــــیـــد
بــاآن‌بزرگـےاش‌هرگز
نــــمــےٺــــــوانـــــــد.

... مـےٺـوانـددرشـب‌بـٺـابـد ...




#فانوس باشیم
اگرنه دنبال #فانوس ها بگردیم
تا زمانی که صبح بدمد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۳۷
محمدجواد اسعدی سامانی

 

 

فَلَیْتَ طالِعَةَ الشَّمْسِ غائِبَة ،
وَلَیْتَ غائِبَةَ الشَّمْسِ لَمْ تَغَبْ
... المتنبّی

ڪاش از میان دو آفتاب ، آنڪہ برآمده است ،
غایب مےبود و آنڪہ غایب است ،
رو نہان مےڪرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۲۵
محمدجواد اسعدی سامانی

لَیسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛

إنَّمَا هُوَ نُورٌ یقَعُ فِی‌ قَلْبِ مَنْ یرِیدُ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‌ أَنْ یهْدِیهُ.

فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ

فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِی‌ نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیةِ،

وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ، وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ یفْهِمْکَ! 

امام صادق - حدیث عنوان بصری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۴۸
محمدجواد اسعدی سامانی

مادر بزرگم همیشه میکرده نجوای با او
هر لحظه در حال گریه ، هر لحظه در حال یاهو
مادربزرگم همیشه مثل گل ها غرق او بود
چون گلاب شهر کاشان اشک هایش را می افزود
با تو در روز تولد با تو در روز شهادت
با تو میکرده است نجوا گاه در باب الجوادت
یا جواد و یا جوادش لحظه ها را می نوردید
اسم فرزندش رضا بود و تو را در اوی می دید
گاه با ابن الرضا میکرد نجوا گاه باباش
گاه با موسی کاظم ، یا رضا گاهی نواهاش
یادم آمد روز باران ، خانه مادربزرگم
خواستم از او بگوید دستمایه تا سرویم
با زبان ساده اش گفت ای محمد ای جوادم
من همیشه خاک پا و بنده ی آقا جوادم
در میان شعر بنویس ای امام راه وا کن
حاجت هر فرد با تو هر جوان حاجت روا کن

میم بن شین 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۲۹
محمدجواد اسعدی سامانی

من از گفتن می مانم

همه آنچیزی که باید باشدرا نمیتوان به قلم در آورد و حتی گفت

فقط بعضی چیر ها!

خیلی ها را خودت فقط میفهمی

خیلی هایشان را خودت هم نمیفهمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۴۷
محمدجواد اسعدی سامانی

وارد خانه مامانجون شده ام

صبح است ساعت 9

تلویزیرن برنامه کودک نشان میدهد

شبکه قرآن با آن مجری های مهربانش

مامانجون پاهایش هنوز خوب است! هنوز کمردرد نگرفته

دارد در آشپزخانه لوبیا پلو میپزد.

بوی آش شیر و لوبیا پلو در هم امیخته است.

یک کاسه شیر برنج و کمی شکر روی آن را جلویم میگذارد

و من با محبت میگویم دستت درد نکنه مامانجون ، من خیلی غذا های شما رو دوست دارم!

(منظورم این است که خیلی دوستت دارم)blush

من امام رضا را دوست دارم

خاله زعفران هایی که مرا یاد امام رضا می اندازد را از مزرعه شان چیده

و گذاشته آن گوشه تا عصر با کمک مامان و دایی ها پاکشان کنند.

خاله با مهربانی می آید و با هم نقاشی میکشیم و کتاب میخوانیم.

هر موقع زعفران پاک میکنند من سرگیجه میگیرم

میلاد امام حسن است!

من هنوز به سن روزه گرفتن نرسیده ام

مامانجون برای من غذا میپزد

سیر ترشی را من معمولا با دمپخت میخوردم و ترشی پیاز را با لوبیا پلو!

گاهی هم ترشی فلفل جای هر دو را پر میکند!

بغد از ظهر باید بروم مدرسه

زنگ اول قرآن

زنگ دوم ریاضی

زنگ سوم هنر

زنگ چهارم هدیه های آسمانی

زنگ پنجم ورزش 

همه شان را به جز مورد دومی دوست دارم

...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۳۵
محمدجواد اسعدی سامانی