سه شنبه است
من به یاد تو ام
گل نرگسی
از میان چمن های چشم انتظار
جوانه می زند
من به یاد تو ام
نور خورشید از پشت ابر
بر تن پیر هر کویر میرسد
من به یاد تو ام
ناگهان از پس ابر غیبت برون می شود
عصر انتظار سر می رسد
من به یاد تو ام
عطر نرگس میان دلم پر شده
پشت یک درخت سبز
پشت نخل
دیده میشود پر پرنده ای
که سبز و آبی و طلایی است
و من به دیدنش ادامه میدهم
نرگس و ابر و طاووس و آفتاب
من به یاد تو ام
می روم کمی جلو
پشت باغهای انتظار
آن طرف تر از کرانه های غیب
خیمه ای سفید و سبز
دیده ام را به سوی خود جلب میکند
خیمه ای به روی آفتاب
نور ناب
پرچمی به رنگ فیروزه ای
که با طلایی قشنگ
روی آن نوشته اند
صاحب الزمان
من به یاد تو ام
خیمه را سلام میدهم
گریه میکنم و میروم
***
می رسم به یک کویر
گم شدم
استغاثه میکنم
کسی به داد من نمیرسد
ناگهان
روی اسبی سفید رنگ
سبز پوشی می آیدم کمک
آب میدهد به من
راه را به من نشان میدهد
کاش اندازه همین عطش
برای یار هم کمی عطش میان سینه داشتیم
یا فارس الحجاز
تازه فهمیده ام تو بوده ای
و من به یاد تو نبوده ام
مثل مجنون به دنبال تو به هر طرف
می دوم فقط
تو نیستی
راه را به من نشان داده ای
می روم
میان راه
پشت کوه خضر
گنبدی به رنگ پرچمی که دیده ام
دیده می شود
با مناره های آبی بلند
گنبدی به رنگ فیروزه ای
میان دشت جمکران
من به یاد تو می افتم و
به پای تو سپس
***
مابقی شعر را در ادامه مطلب مطالعه کنید!
دریافت فایل pdf کتاب
حجم: 3.35 مگابایت
نشر این کتاب کاملا حلاله و بصورت رایگان از موسسه بیان معنوی حاج آقای پناهیان عرضه شده
ذهنم قدم به ذهنیت یار میکشد
که از هر چه میکشد سر اسرار میکشد
بر روی بام تا خود صبحم خمار دوست
باده کشی شدم که بی انکار میکشد
انگشت هایشان به سوی من اشاره شد
آری اشاره شد که چو خمّار میکشد
دیوانه و رها است شما هم ولش کنید
راهی که مانده است به اکثار میکشد
آنقدر زخمی ام که فراموش کرده ام
آنقدر یادم است به اقرار میکشد
باید که طی کنم برسم من به شهر یار
آن شهریار کز همه اقشار میکشد
باید سفر کنم که بیابم نشانی اش
خورشید از نبودن اسفار میکشد
گر من اویس باشم او هم محمد است
مثل علی ز دوری عمار میکشد
گفتند بین راه بمان شاید آید او
دنیا کنون ز جمله این بار میکشد
آوردنی است آمدنی نیست نور حصر
این روزنه ز مردم بی عار میکشد
در جمعه ها نایست و در جمجمه طلب
چون مهدی از جماجم کم کار میکشد
شب پنجشنبه چهار فروردین ساعت سه و چهل دقیقه
میم . الف . مسجون
قبله به تو پشت نمیکنداین تویی که اشتباه نشسته ایمثل الامام کمثل الکعبه!
اعتیاد پیدا کرده ایم به غیبتش ، از گناه غیبت سخن نمیگویم. از گناه سخت و ساده غفلت یا همان عادت به نبودنش حرف میزنم .
دیگر تا کی؟ کی به سرمان میزند عید آوردن را رقم بزنیم؟
گاهی به خانه دل سر بزنیم و از خود خبر بگیریم کاری کردی برای آوردنش ؟
حداقل مضطر شدی؟؟؟
این شهر عادت کرده مهدی را نبیند...
آیت الله بهجت(ره) می فرمود:اگر کسی دلش برای امام زمان تنگ شدبه قرآن نگاه کند.نگاه کردن به قرآن، حضرت حجت(عج) و خانه کعبه یک حکم دارد.
جهل اگر ریشه کن شود
علم از رشد باز می ماند
اما اگر علم کامل بیاید ... ،
جهل از رشد باز خواهد ماند!
می گویند : علوم انسانی...
به امام زمان هم می گویند : انسان کامل...
کنار هم که بگذاری ،
درست مثل یک معادله ریاضی
مثل هم دو طرف خط میخورند و میمانَد :
علوم کامل...
علوم انسانی را از انسان کامل بخواهیم...
میم اسعدی