مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون


دانشجوی فقه ... مینویسم ، میخوانم ، بازگو میکنم
چایی زندگی ام را هم معمولا با گرافیک و خطاطی مزه دار میکنم
|
اهل سامانم
زنده رودی درون من جاری است
چشمه های مشبک باطن
مملو از باده بی آزاری است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۰ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

*در مواجهه‌ی با پیروزی‌ها قرآن به ما درس میدهد:

اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ | وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا | فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا؛
نمیگوید خوشحالی کن، مثلاً برو وسط میدان شعار بده؛فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛ [می‌گوید] برو تسبیح کن؛ این مربوط به تو نیست، مربوط به خدا است؛ استغفار کن.
در خلال این حرکت ممکن است یک غفلتی از تو سر زده باشد، از خدای متعال طلب مغفرت کن؛
در برخورد با حوادث مثبت این جوری باید برخورد کرد: دچار غرور نشدن!و از خدا دانستن که:
«وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَلکِنَّ اللهَ رَمىٰ».
این اغترار به نفْس [فریب خودن از نفس] و اغترار [نسبت] به خدا که انسان غرّه بشود، [درست نیست]؛
«فَحَقُّ لَکَ اَن لا یَغتَرَّ بِکَ الصِّدّیقون»؛در دعای صحیفه‌ی سجّادیّه [آمده] که:
صدّیقون هم نبایستی اغترار پیدا کنند به تو که بگویند:«ما که دیگر با خدا وضعمان روشن است و ...»؛
نخیر، خدای متعال با صدّیقون هم رودربایستی ندارد؛ [اگر] یک وقت خطائی بکنند، ضربه را خواهند خورد.
کاری که انجام میگیرد، کار خوبی را که انجام گرفته، از خودمان ندانیم، از خدا بدانیم. واقع قضیّه هم همین است."

رهبر معظم انقلاب ۱۳۹۷/۱۲/۲۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۵۰
محمدجواد اسعدی سامانی

کسی که مردم را بشناسد،
به اکثریت آنها اعتماد نخواهد کرد!

على ع فرمود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۹
محمدجواد اسعدی سامانی

از معنای فقر از او پرسیدند؛ حسن بن علی فرمود:
*شدت علاقه داشتن نفس به هرچیزی فقر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۸
محمدجواد اسعدی سامانی

و موعود مخفی گفته بود که
تنها چیزی که مرا از تو دور کرده ناشایسته‌هاییست که از تو سر میزند
*و خبرش میرسد!*

/الاحتجاج،ج۲،ص۴۹۹
 

وقتی این روایت را دیدم به این ایده که ظهور به علت تامه ای به اسم لشکر باتقوایان نیاز دارد بیشتر باورمند شدم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۵
محمدجواد اسعدی سامانی

چند روزه دارم به شکل جدی به این موضوع فکر میکنم که چقدر یک انسان اگر قوی باشه و بشه محل اتکاء، دلش و دیدش بزرگ باشه و بتونه بزرگوارانه خیلی چیزهای دنیاشو اداره و تدبیر کنه؛ اهمیت داره و همینطور چقدر نقطه مقابلش که نشستن و وابستگیه دوست نداشتنیه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۴
محمدجواد اسعدی سامانی

اول برو اسب کشیدنو یاد بگیر بعدش بیا اسب سیدالشهدا رو بکش!
* یک واگویه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۳
محمدجواد اسعدی سامانی

می‌دونی
حداقل برا خودم یه جورایی مسجل شده
همونطوری که گفتن {رهبانیت امت من در جهاد است.}
همونطوری ام انتظار حقیقی امت محمد در شهادته!
تو نشستن و بیکاری و بی‌تفاوتی نیست. تو ترس و عقب نشستن نیست. بترسی بدردنخور میشی!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۰
محمدجواد اسعدی سامانی

باید به *قلبتان* برسانید که هر کاری می‌کنید در *محضرخدا* هستید

امام روح الله


______________________

به نظرم این یقین، به آدم برای انجام خیلی از کارها بازداری میده. ینی دلتم نخواد خطا کنی به جاش دلت بخواد برا خدا باشی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۰
محمدجواد اسعدی سامانی

خیلی حواسم نبود
حواسم نبود به اینکه بعضی از دوستانم آنقدرها که قبلا بودند زنده نیستند
دقت نمیکردم که با همانی‌که می‌خندم و میگویم و می‌نشیم چقدر همزمان بی‌تفاوتم.
نمی‌دانستم که با چه چالش های بزرگی و چگونه می‌‌جنگد‌. ارزش ارتباط را نمی‌دانستم. یا شاید میدانستم ولی مصداق را نمی‌یافتم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۳۸
محمدجواد اسعدی سامانی

یک نظریه عجیب فلسفی یونانی هست که معتقد است ما هیچ‌وقت پای‌مان را در یک رودخانه نمی‌گذاریم. چون ذرات آبی که ساعتی پیش از آنجا رد شده دیگر این ذرات آبی نیست که هم اکنون در حال گذر است. داشتم فکر می‌کردم که من هم الان داخل همان رودم که طبق آن نظریهء عجیبِ درست یا غلط دو سال دیگر آن رود همان رود گذشته نیست. همواره در جریان است. قطعا من هم جزء آن رودم. آن رود هم فرضا همان رود است ولی دانشجوی سال ۶۴ دانشگاه امام صادق کجا و من بی‌مصرف کد۹۸ کجا. مقصد یکیست و آن هم دریاست. شاید هم برای بعضی‌مان گوشه ای مرداب همان مقصد نامعین میانه راه باشد. همانجا بمانیم مثلا و دریا را فراموش کنیم. ولی خب من دلم تنگ میشود برای اینجا.
اینجا: جامعهء مومنانهء دانشگاه امام صادق.
نهایتا دو الی سه سال دیگر خودم را در این جغرافیا خواهم یافت. از الان که فکرش را می‌کنم دلم تنگ میشود. یکی از معدود جاهاییست که بیشترمان حرفهایمان را بدون توضیحات اضافه میفهمیم. مفروضاتمان یکیست. همزمان که بحث های موشکافانهء ناتمام توی گروه‌هایمان را بالاپایین می‌کنیم می‌دانیم چه می‌گوید. ممکن است مواضع مخالف داشته باشیم اما یک قلبیم.
خیلی چیزهای ساده ای داریم که شاید به چشممان نیاید. مثلا بعید می‌دانم در خوابگاه های دیگر هفت روز هفته توی چند اتاق روضه برپا باشد. یا مثلا بعید می‌دانم در جای دیگر وقتی می‌نشینی بر زمین از طهارت آن زمین و رعایت احکامش توسط بقیه مطمئن باشی. یا مثلا کی و کجا میتوانی جمعی را ببینی که بعد از اذان صبح می‌دوند تا خود را به نماز جماعت صبح یک مسجد معمولی برسانند. بعید می‌دانم چیزهای ساده ما را بقیه جوامع کوچکی که شبیه ما هستند داشته باشند. به طور خلاصه اینکه خودم را جزءی از این کل در نظر گرفتم من را به وجد می‌آورد. نه اینکه الکی ذوق کنم یا افتخار کنم و این داستان‌ها. من اینجا را هرقدر مسیرش موفق یا ناموفق بوده باشد برای چیزهای ساده‌اش دوست دارم. برای قلب‌هایش برای اتاق‌هایش برای استادهایش برای دانشجوهایش برای تاریخش برای هیئت‌میثاقش برای مسجدش برای روضه‌هایش برای..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۳۷
محمدجواد اسعدی سامانی