مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون


دانشجوی فقه ... مینویسم ، میخوانم ، بازگو میکنم
چایی زندگی ام را هم معمولا با گرافیک و خطاطی مزه دار میکنم
|
اهل سامانم
زنده رودی درون من جاری است
چشمه های مشبک باطن
مملو از باده بی آزاری است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

چاق‌چاقو

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۱۴ ق.ظ

ما شب عاشورا یک رسمی داریم توی شهرمان به اسم چاقچاقو . مردم ساعت ۲ شب مثل وسط روز می‌ریزند در شهر و به شکلی خاص عزاداری میکنند. یک سنگ یا چوب در دست راست و یک سنگ یا چوب در دست چپ می‌گیرند و با ضرب مداح به هم می‌کوبند. یک‌بار هر دو دست در هوا به‌هم میخورد و یک بار بدن‌ها شکل نیم‌خیز می‌گیرد و نزدیک زمین این دوتکهءچوب به‌هم میخورند. حاصلش صدایی ظریف است و پژواکی لطیف دارد.
معمولا شعری ترکی خوانده می‌شود با این معنا که خدایا صبح نشود و چنین و چنان نشود..
{ای خدا گین چالمَسِن / زینب پریشان اولمَسِن
گین چالَر طوفان اولور / زینب بوغازه قان اولور }
شعری دیگر هم خوانده میشود که در ادامه مطلب میگویم. 

شب عاشورا داشتم به این فکر می‌کردم که چقدر این رسم استحاله شده است و چقدر رفتارهای تماشاگران برایم استحاله شده به نظر می‌رسید. گوئیا آمده اند یک منسک و نمایش و رسم را ببینند و بروند. و الله یعلم بذات الصدور.
انگار مثلا چهارشنبه سوری است. انگار حسین موضوعیت ندارد. خود چاق‌چاقو موضوعیت دارد.

حالا استحاله چرا؟
درباره تاریخچه و حکمت این نوع عزاداری سخن های بسیاری گفته اند اما مجموع صحبت های مبهم و متعدد و خوانش نهایی من از این سنت این است:
درست است که مثل امشبی خیلی‌ها دلشان را از حسین کندند و زدند به تاریکی و رفتند اما ما هستیم. ما {آماده} هستیم! پس از هزار و صدها سال می‌توانی روی ما حساب باز کنی. آنها رفتند اما ما آمده‌ایم! سنگ‌ها و خاشاک را از زمین جمع می‌کنیم (که مبادا فردا بعد از اسارت خاندان و بچه های حسین اذیت شوند.) اصلا چرا عصرعاشورا چنین نمی‌کنیم؟ نیمه های شب از خوابمان زده ایم که این پیام را برسانیم اصلا! ما آماده ایم اما کاش صبح نزند و بر کوس جنگ کوفته نشود تا حسین برود و زینب پریشان شود.

این رسم ترکیب حماسه و غم است و اتحاد. پیامش آخرالزمانیست! حالا مردم سامان فقط می‌آیند و انجام می‌دهند و می‌بینند و می‌روند بدون آن‌که غرضی حاصل کنند. باید مقاصد فراموش شده سنت‌های عامه را روشن کرد..

/ حال نکته جالب این است که صدای باشکوه و ظریف سنت قدیمی چاق‌چاقو که اندک مزاحمتی هم برای خفتگان شب عاشورا نداشت را با صداهای طبل و سیستم های صوتی و صدای تیز نی ممزوج کرده اند که اندکی مزاحمت ساز است ساعت دو نیمه شب.

شعر دیگری که خوانده میشود:
در بعضی قافله های عزاداری یک شعر بریده بریده فارسی هم خوانده میشود که معروف هم هست. قسمت هایی از پایان مصرع ها را مداح به شکل نمادین نمیخواند و مردم شعر را با ندای علی تکمیل میکنند. شعر اینست: امشب جناب فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد. اما اینطور اجرا میشود: (امشب جناب فا (علی) با اضطراب و وا(علی) الی آخر..) فلسفه اش این است که مداح از شدت حزن نفسش بالا نمی آید خسته شده ناتوان است از غم هق هق میزند مردم می آیند علی میگویند و مداح را در بیان غم و سوگواری یاری میکنند. مردم غالبا فلسفه اش را نمیدانند. /  خوشا بریده بریده ز سربریده بگویم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۵/۰۹
محمدجواد اسعدی سامانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی