صبح ها گوشه ی من
دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۰۹ ق.ظ
بیست سال است که من
مانده ام بین زمان
ولی
صبح ها
گوشه ی من
روی سیم بلند خاطره ام
روی این کابل های فاصله دار
گنجشک می اید
و پرستو ها هم
هدهد هم حتی
عابری با موتورش
زارعی با وانت
و کسی بیل به دست
پیاده می آید.
باز هم ترسیدند
گنجشک ها رفتند
و پرستو ها هم
هدهد هم حتی
گوشه ام امن بمان..
دلنوشته ای از احساس من در بین الطلوعین ها
خوابالوده زیر پنجره وقتی دارم میبینم پرنده ها روی سیم های برق کوچه مینشینند و بعد هم با صداهای کوچک میپرند و میروند.
۰۰/۰۷/۲۶
موتور و وانت، یک چیزی. اما بیل که ترس نداره! به گنجشکها و پرستوها و هدهد بگو بیل دوست ماست.