مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون


دانشجوی فقه ... مینویسم ، میخوانم ، بازگو میکنم
چایی زندگی ام را هم معمولا با گرافیک و خطاطی مزه دار میکنم
|
اهل سامانم
زنده رودی درون من جاری است
چشمه های مشبک باطن
مملو از باده بی آزاری است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

یک دغدغه شخصی!

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۴:۴۷ ق.ظ

امشب آخرین شب است
آخرین شبی که توی این خانه نشسته ایم
مسلم نشست و قهوه اش را روی پاهاش گذاشت و آن گل محمدی کنار باغچه را هم یکبار بو کرد
کتاب را باز کرد
از لا به لای وسایل دوران نوجوانی اش کتاب اسرار آمیزش را که خیلی هم خاک رویش نشسته بود را باز کرد
اول کمی خاک خورد
بعدش هم شاید کمی جا
کتاب را که باز کرد
بلاخره از میان سطر های کتاب انعکاس سکوت این صمت دخترانه ی زیر خاک را شنید
یا صدای آن مرد نیکو را از دل ماهی ها
دید آرامش و آب را از روی کشتی بزرگ چوبی که دیگر اثری از ان نیست
یک فرد نچندان معروف و خوشصدا را انتخاب کرد تا با صدایش سطر سطر کتاب را ادامه دهد
دنبال چه میگردد
کتاب داستان نیست اما انصافا داستان های خوبی دارد
کتاب علمی نیست اما در عین حال لفظ قلم حرف زدن یک دانشمند بزرگ است که نکات علمی مهمی را هم لابه لای مطالبش پنهان کرده است
ولی حتی کتاب شعر هم نیست ، اندکی بیشتر از یک شعر ساده است
در ضمن خطش هم با فونت همه ی کتاب های دنیا متفاوت است ، یک خط قدیمی نو ، متفاوت و زیبا
معمولا خیلی ها دوست دارند آن را با فونتی که عثمان اختراع کرده بخوانند.
اما نا خودآگاه با آن رسمی که علی ایجاد کرده بود خوانده میشود ، آن هم با روایت حفص
همه جا هم پیدا میشود پیش آن ساختمان سیاه با شکوه یا در قفسه های روبروی گنبد سبز ، مشرف به گنبد های طلایی و فیروزه ای ، حتی در خانه های گلی مادربزرگهای بیسواد‌
یادش می آید اولین باری ک مطلبی از کتاب را خواند هیچ چیز ازش را متوجه نشد ، مادربزرگش زور کرده بود دو سه تا خط را حفظ کند ، آن هم از بس مادرش برایش خواند حفظش شد و لقلقه ی زبانش.
مطالبش هم کم و بیش لقلقه ی زبان هاست
مطالبی که معمولا با صدای زیبایی خوانده میشود
و خب صدا مهم تر است دیگر چه اهمیتی دارد که کسی انقدر خودش را به زحمت نمی اندازد تا مطالبش را درک کند
هیچکدام از اینها باعث نمیشود که از این نظرمان صرف نظر کنیم که این کتاب مورد بی توجهی عمومی قرار گرفته ، تا به حال به این فکر کردی که یک کتاب خوب کنار دستت باشد که میتواند زندگی ات با خواندنش تغییر کند و تو هم توانایی خواندن و فهمیدنش را داشته باشی اما حتی اراده نکنی یک صفحه اش را بخوانی ؟ این کتاب اینگونه است .
تا به حال شنیده ای یک کتاب زبان دربیاورد و پیش نگارنده اش از بی توجهی جامعه ی هدفش برود شکایت کند؟ این کتاب اینگونه است.
این کتاب همه چیزش خاص است چون فقط این کتاب است که اینگونه است.
قرآن ، کتاب خواندنی ما
کتابی که باید خوانده شود
اما در رحلهای توی قفسه ها و طاقچه ها تنها با احترامی بدون اهتمام نگهداری میشود
یا دیگر فوقش ظهر و شب قبل از اذان کمی با صدای قشنگ بشنویمش
این کتاب اینگونه است
مسلم شاید تصمیم به تغییر نام گرفت

یک دغدغه شخصی
برای قرآن

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۱
محمدجواد اسعدی سامانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی