مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

مـسـجـون


دانشجوی فقه ... مینویسم ، میخوانم ، بازگو میکنم
چایی زندگی ام را هم معمولا با گرافیک و خطاطی مزه دار میکنم
|
اهل سامانم
زنده رودی درون من جاری است
چشمه های مشبک باطن
مملو از باده بی آزاری است.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

امن ترین کشتی رویای من

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۴:۰۴ ق.ظ

موج میزد به بلندای نگاه آن مرد
که از اعماق خودش میپرسید
پس چرا ساحل نیست
و چرا راه نجات
در دل گردابِ چنین هایل نیست.
رعد میزد پسِ برق.
چشم هایش را بست
مرگ نزدیکترین خشکی این دریا بود
و از این پس ته دریا به سراپای تنش ماوا بود
تشنه بودش دریا!
چشم هایش را بست
نا امیدی بردش
باخت!
ولی صبر کن انگار از آن دور شبح میبیند
کشتی سخت و سریعی است میان طوفان
منجی تشنه لبی در راه است
ناخدایی است که ثار الله است
چه شبیه حسن است
او حسین ، امن ترین کشتی رویای من است

 

اسعدی سامانی ، بهمن ۹۹

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۱
محمدجواد اسعدی سامانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی